شناسهٔ خبر: 47743 - سرویس اندیشه
نسخه قابل چاپ

نگاهی به مکتب آنال و تاریخ‌نگاری فرناند برودل؛

تلاشی برای دستیابی به تاریخ تام

برودل مورخان، آثار برودل را از جهت تأکید بر استدلال‌های نظری ناظر بر مناسبات مابین وجوه مختلف جامعه، مفهوم لایه‌های متنوع زمانی و استدلال بدبینانه در خصوص نقش فردیت در تاریخ مورد ستایش و همین‌طور نقد قرار داده‌اند؛ اغلب انتقادات بر این نکتۀ نهایی متمرکزند: به نظر می‌رسد برهان جبرگرایانه برودل اهمیت تفوق‌آمیزی به عنصر جغرافیا اعطا می‌نماید.

فرهنگ امروز/ دیوید مون، ترجمه: علیرضا فدائی‌پور:

مقدمه

مکتب تاریخ‌نگاری آنال در اواخر دهۀ ۱۹۲۰ میلادی پیرامون ژورنالی موسوم به «سالنامۀ تاریخ اقتصادی و اجتماعی» در فرانسه پدیدار گردید. مکتب آنال -که دربارۀ چیزی فراتر از تاریخ اقتصادی و اجتماعی بود- در اواسط قرن بیستم میلادی به اوج اهمیت و تأثیرگذاری دست یافت که تا به امروز ادامه داشته است؛ ژورنال مذکور، امروزه با عنوان «آنال: اقتصاد، جامعه، تمدن» شناخته می‌شود.

اگرچه اغلب تاریخ‌نگاران مکتب آنال فرانسوی بوده و در دانشگاه‌های فرانسه به فعالیت مشغول بودند، بااین‌وجود، به هیچ عنوان خودشان را به مطالعۀ تاریخ فرانسه محدود نساختند. مکتب آنال یک گروه منسجم از تاریخ‌نگاران که همگی آن‌ها بر روی موضوعات مشابهی کار و از روش‌شناسی واحدی پیروی کنند، نبود، بلکه گروه غیرمنسجمی از تاریخ‌نگاران با اهداف مشترک تلقی می‌شد؛ همین گستره و تنوع فعالیت‌هایشان در قالب اهداف وسیعاً مشترک بود که تاریخ‌نگاری آنال را این‌چنین بااهمیت می‌ساخت؛ مهم‌تر از آن، اینکه تاریخ‌نگاران مکتب آنال متعهد به وسیع‌تر نمودن گسترۀ رشتۀ تاریخ بودند، آن‌ها در طی این فرایند در برخی از موارد، خود پیش‌گام بوده و در سایر موارد به توسعه و عمومی‌ کردن شماری از رویکردهای تاریخی پرداختند که در زمان خودشان جدید بودند، نظیر تاریخ تطبیقی، تاریخ ذهنیت‌ها (یا نگرش‌ها) و تاریخ کمّی‌گرا. آن‌ها ایده‌های مرسوم در خصوص دوره‌بندی تاریخی و یا نوشتن در حوزۀ یک دورۀ زمانی طولانی را به چالش کشیدند؛ آن‌ها همچنین مُصّر بر ازهم‌گسیختن مرزهای مابین رشته‌ها و توسل آگاهانه به روش‌شناسی سایر رشته‌ها به‌ویژه جغرافیا، علوم اجتماعی از قبیل جامعه‌شناسی، انسان‌شناسی، اقتصاد، روان‌شناسی و همین‌طور زبان‌شناسی بودند.

مباحث مورخان آنال به چند دلیل برای تاریخ‌نگاران مناسب به نظر می‌رسید:

۱- مکتب آنال در قرن بیستم و در واکنش به تاریخ سیاسی و دیپلماتیک و روایت وقایع منفرد توسط تاریخ‌نگاران به تبعیت از سنت تاریخ‌نگار آلمانی لئوپولد فون رانک در قرن نوزدهم در فرانسه (و سایر نقاط) شکل گرفت.

۲- تاریخ‌نگاران آنال با تاریخ‌نگاری مارکسیستی اشتراک نظر داشتند. با وجود برخی تشابهات مابین مورخان آنال و مارکسیست به لحاظ رویکرد، علاقه به ساختارها و به‌ویژه کنار نهادن روایت‌های تاریخ سیاسی، بر سر برخی موضوعات نیز اختلاف داشتند. به طور خاص، مورخان آنال به دنبال بدیل‌هایی برای اولویت زیربنای اقتصادی به‌عنوان عامل علّی در تاریخ بودند، آن‌ها اهمیت بیشتری برای جغرافیا در قیاس با اقتصاد قائل بودند.

۳- همچنین مکتب تاریخ‌نگاری آنال بر کار برخی از پژوهشگران همچون میشل فوکو نیز تأثیر نهاد. مورخان آنال تا اندازه‌ای بر روی تاریخ فرهنگی و ذهنیت‌ها کار می‌کردند که چرخش زبان‌شناختی -توجه خاص به اهمیت زبان- را پیش‌بینی می‌نمود.

مکتب آنال

به طور خاص، سه نسل از تاریخ‌نگاران مکتب آنال وجود داشتند، مهم‌ترین اعضای نسل نخست (بنیان‌گذاران)، مارک بلوخ مورخ قرون‌وسطی و لوسین فور مدرنیست بودند. چهرۀ برجستۀ نسل بعدی از مورخان آنال که در دهه‌های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ میلادی نقش پیش‌گام را بر عهده داشت، فرناند برودل بود و شاخص‌ترین چهرۀ نسل سوم که همچنان در حال فعالیت است، امانوئل روی لادوری Emmanuel Le Roy Ladurie است.

چند نمونه از کارهایی که این افراد انجام داده‌اند به شرح زیر است:

کارهای مارک بلوخ شامل «لمس سلطنتی» (۱۹۲۴)؛ موضوع این اثر باورهای جاری در فرانسه و انگلستان قرون‌وسطی و دوران اولیۀ مدرنیسم بود که بر اساس آن شاه قادر بود صرفاً با لمس کردن بیماران، امراض پوستی را به سهولت مداوا نماید. بلوخ در این کتاب به تحلیل وجهۀ نظرهای عامیانه در خصوص شاهنشاهی، مذهب و معجزات در یک دورۀ طویل‌المدت و با مقایسۀ اعتقادات در فرانسه و انگلستان می‌پردازد (از قرن سیزدهم تا قرن هجدهم)؛ رویکرد وی متوسل به علوم اجتماعی از قبیل جامعه‌شناسی، انسان‌شناسی و روان‌شناسی می‌گردد.

بلوخ؛ به نوشتن آثار عظیمی در خصوص جامعۀ روستایی و فئودالی در فرانسه و اروپای قرون‌وسطی ادامه می‌دهد که در جریان آن به ساختارها بیش از وقایع منفرد توجه مبذول می‌دارد. وی در جریان جنگ جهانی دوم در جنبش مقاومت فرانسه فعال بوده و توسط آلمان‌ها در سال ۱۹۴۴ اعدام می‌شود.

لوسین فور Lucien Febvre؛ چنانچه بلوخ را وسیعاً متأثر از علوم اجتماعی نظیر جامعه‌شناسی بدانیم، در این صورت می‌توان گفت دیگر همکار وی در بنیان‌گذاری آنال بیشتر از جغرافیا متأثر بوده است. کار اولیۀ فور تأکید زیادی بر نقش جغرافیا در تاریخ دارد؛ نخستین کتاب وی مطالعه بر روی ناحیۀ فرانسه در قرن شانزدهم میلادی بوده است، اولین فصل این کتاب به تشریح موقعیت جغرافیایی این منطقه اختصاص داشت، بااین‌وجود، مدعای وی این نبود که محیط طبیعی تعیین‌کنندۀ تاریخ منطقه است؛ اما مجموعۀ متنوعی از واکنش‌ها به محیطی که انسان‌ها در آن زیست می‌کنند تأثیرگذار است. انسان‌ها، شیوۀ زندگی‌شان، معتقدات و نگرش‌هایشان -و نه جغرافیا- در تفسیر فور از تاریخ از جایگاه مرکزی برخوردار بود. رویکرد فور به نقش جغرافیا در تاریخ را با عنوان «احتمال‌گرایی جغرافیایی»environmental possibilism  می‌توان مشخص نمود که در تعارض با جبرگرایی محیطی environmental determinism قرار دارد (نقش جغرافیا در تاریخ، یک مضمون تکرارشونده در مکتب آنال بالاخص آثار فرناند برودل می‌باشد).

فرناند برودل؛ احتمالاً معروف‌ترین اثر مورخان آنال، تاریخ جهان مدیترانه‌ای در قرن شانزدهم باشد که توسط برودل نگاشته شده است، نخستین ویراست این کتاب -که در اصل تز دکترای وی بود- در آلمان در خلال جنگ جهانی دوم به‌صورت جزوۀ دست‌نویس تنظیم گردید و پس از آن جهت چاپ مورد بازبینی قرار گرفت، چاپ اول در ۱۹۴۹ و چاپ دوم پس از بازبینی در ۱۹۶۶ بود، این کتاب اثری تاریخی در مقیاسی فراگیر بود. برودل نیز به‌مانند فور با جغرافیای جهان مدیترانه‌ای می‌آغازد. از نظر برودل، برخلاف فور، جغرافیا نقشی قاطع و حتی تعین‌بخش در تاریخ انسانی ایفا می‌نماید؛ اگرچه بعدها خود آن را انکار نمود. در خصوص جهان مدیترانه‌ای جلوتر به تفصیل سخن خواهم گفت.

برودل بدل به یکی از نمایندگان تاریخ‌نویسی در مقیاس کلان و در پهنه‌ای وسیع می‌گردد؛ یعنی «تاریخ تام» و تاریخ جهانی. وی چندین مجلد در ارتباط با تاریخ جهان به رشتۀ تحریر درآورد.

امانوئل روی لادری: وی شناخته‌شده‌ترین مورخ نسل سوم مکتب آنال به شمار می‌رود، معروف‌ترین اثر وی مطالعۀ یک دهکدۀ فرانسوی به نام مونته لو در قرن چهاردهم میلادی است، این دهکده مرکز مرتدین بود، به همین دلیل اسقف محلی دستور تحقیق در این خصوص را صادر نمود و بسیاری از اهالی دهکده بازجویی و مجازات شدند؛ نسخه‌های بازجویی به‌عنوان منبع کتاب لادری مورد استفاده واقع گردید، با استفاده از اوراق بازجویی به بازسازی جامعه و فرهنگ روستای مذکور پرداخت.

برودل

در این مبحث قصد دارم بر روی کار فرناند برودل متمرکز شوم، بخشی از آن به این دلیل است که یکی از منابع عمده جهت آموزش روش مکتب آنال همانا مقدمۀ کتاب «جهان مدیترانه‌ای» است؛ اما دلیل مهم‌تر این است که چنانچه بخواهیم یک مورخ را از میان مکتب آنال انتخاب کنیم که بااهمیت‌ترین تأثیر را در نظریۀ تاریخی ایفا نموده باشد، بنا به تصور من می‌بایستی از برودل نام برد؛ و من قصد دارم بر مهم‌ترین کتاب او یعنی «جهان مدیترانه‌ای در عصر فیلیپ دوم (قرن شانزدهم)» متمرکز شوم، کتابی که بار نخست در ۱۹۴۹ و بازبینی آن در مجلد ۱۹۶۶ صورت پذیرفت.

من بر ۳ حوزه متمرکز می‌شوم:

الف- تلاش برودل جهت دستیابی به تاریخ تام و روابط مابین ۳ بُعد جهان مدیترانه‌ای؛

ب- نظریۀ زمان تاریخی برودل؛

ج- نظر برودل در خصوص نقش جغرافیا در تاریخ.

اما جهت سهولت کار تلاش می‌کنم این وجوه را در کنار هم در حین بحث در خصوص این کتاب مطرح نمایم.

یکی از اهداف اصلی بنیان‌گذاران مکتب آنال در بدو تأسیس آن در دهۀ ۱۹۲۰ به چالش کشیدن تسلط رایج تاریخ سیاسی و دیپلماتیک و به جای آن تأکید بر تاریخ اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و جست‌وجوی ساختارهای وسیع‌تر در تاریخ بود؛ برودل در کتاب مدیترانه، این مضمون را به‌مراتب بیش از بلوخ یا فور به پیش برده و در پی یک‌پارچه ساختن صور متعدد تاریخی بود.

کتاب مدیترانه به ۳ بخش اساسی تقسیم می‌گردد:

بخش اول، نقش محیط: بررسی جغرافیای جهان مدیترانه‌ای در این بخش صورت می‌گیرد؛ «جهان مدیترانه‌ای» برودل بسیار وسیع بوده و از امپراتوری ترکان در شرق تا امپراتوری اسپانیا در غرب امتداد داشته و شامل صحرای شمال آفریقا، اروپای شرقی، مرکزی و غربی و حتی اقیانوس اطلس و همین‌طور نواحی داخلی حوزۀ دریای مدیترانه نیز می‌گردد. برودل با ملاحظۀ کوه‌ها، تپه‌ها، جلگه و سواحلی که گرداگرد دریا قرار دارند، می‌آغازد و سپس به خود دریا و جزایر مدیترانه می‌پردازد؛ بحث جغرافیای جهان مدیترانه با تحلیل ارتباطات و شهرها به پایان می‌رسد.

برودل زمان تاریخی را به ۳ لایه منقسم می‌نماید، به‌عبارت‌دیگر، به ازای هر بخش از کتاب یک لایه. از نظر برودل، مناسبات مابین انسان و محیط بسیار تدریجی و تغییرات آن اغلب غیرقابل ادراک بوده و تاریخ چرخه‌های تکرار و بازگشت بر اساس چرخۀ فصلی استوار است.

بخش دوم، اهداف جمعی و روندهای عمومی: این بخش بر ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی متمرکز است؛ بحث مسائل اقتصادی، تجاری و قیمت‌ها و همین‌طور امپراتوری‌ها، جوامع و تمدن جهان مدیترانه‌ای؛ این بخش با بحث جنگ‌افروزی در منطقه به پایان می‌رسد و به بخش سوم و نهایی کتاب می‌رسد.

لایه‌های زمانی برودل در این بخش در مفهوم زمان اجتماعی است که اندکی سریع‌تر از زمان جغرافیایی است؛ این زمان همچنان تدریجی اما با ریتمی قابل ادراک در طول قرون و اعصار می‌باشد.

بخش سوم، وقایع، سیاست و مردم: این بخش بیشتر شامل تاریخ سیاسی، دیپلماتیک و نظامی مرسوم است، در این بخش از کتاب، مراد از زمان همانا زمان فردی است که سریع‌ترین زمان ممکن بوده و برای اغلب مردم قابل ادراک است.

برودل بخش سوم و انتهایی کتاب را به تحلیل جنگ‌های امپراتوری اسپانیا به رهبری فیلیپ دوم که بر بخش غربی جهان مدیترانه‌ای حکمروایی می‌کرد با امپراتوری ترکان عثمانی که بر بخش شرقی آن مسلط بود در نیمۀ دوم قرن شانزدهم می‌پردازد. این بخش مشتمل بر نیم‌رخ‌های فردی که متضمن توصیف نبردها، دیپلماسی، معاهدات و غیره است، می‌باشد. نبرد کلیدی همانا جنگ لپانتو Lepanto بود که مابین ناوگان اسپانیا و ترکان در ۱۵۷۱ درگیری رخ داد، ناوگان اسپانیا پیروز گردید؛ اما بنا به استدلال برودل، فیلیپ دوم پادشاه اسپانیا قادر به تداوم این پیروزی و استقرار یک تسلط تام بر کل جهان مدیترانه نگردید، بااین‌حال، در انتهای قرن شانزدهم امپراتوری اسپانیا توجه‌اش را به سمت غرب و اقیانوس اطلس معطوف نمود و بر این مبنا امپراتوری رو به رشدی در دنیای جدید (قارۀ آمریکا) شکل گرفت.

به منظور فهم اینکه چرا فیلیپ دوم نتوانست پیروزی نبرد لپانتو را به تسلط بر کل جهان مدیترانه‌ای تبدیل نماید، برودل به بخش‌های پیشین کتاب ارجاع می‌دهد. او به خالی شدن خزانۀ اسپانیا از نظر مالی اشاره می‌کند که گزینه‌های پیش روی فیلیپ دوم را حتی پس از پیروزی لپانتو وسیعاً کاهش می‌دهد؛ این بخش از تبیین به قسمت دوم کتاب که دربارۀ ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جهان مدیترانه‌ای است بازمی‌گردد. وی همچنین به دشواری‌های ارتباطات در گسترۀ امپراتوری اسپانیا اشاره می‌نماید که گزینه‌های پیش روی فیلیپ دوم حتی پس از شکست ناوگان ترکان عثمانی را محدود می‌سازد؛ ازاین‌رو، به بخش نخست کتاب که در خصوص جغرافیای جهان مدیترانه‌ای است، بازمی‌گردد.

استدلالی که برودل در صدد پروراندن آن می‌باشد این است که «وقایع منفرد» که موضوع تاریخ سنتی بوده نقش به نسبت بااهمیتی در تاریخ ایفا نموده و افراد حتی به قدرتمندی آشکار فیلیپ دوم پادشاه اسپانیا عمیقاً توسط آنچه که ساختارهای وسیع‌تر و عمیق‌تر فراتر از کنترلشان می‌باشد، محدودند. برودل در مقدمه‌ای بر کتاب «مدیترانه» می‌نویسد: «دولتمردانی نظیر فیلیپ دوم به‌رغم تصوراتشان بیشتر منفعل بودند تا اینکه کنشگرانی فعال باشند.» (صفحه ۱۹)

برودل در یک عبارت مشهور و مرتب تکرارشده می‌نویسد (همچنین در مقدمۀ ویراست نخست): «تاریخ وقایع منفرد صرفاً زرورق آشفتگی‌ها، اعلا درجۀ حباب‌هایی است که تاریخ را بر مبانی قوی امتداد می‌بخشد.» او خاطرنشان می‌سازد: تاریخ وقایع منفرد مهیج‌ترین و غنی‌ترین علایق انسانی محسوب می‌شود، اما درعین‌حال خطرناک‌ترین نیز می‌باشد... بازفهم وقایع منفرد اغلب تنها انفجار لحظه‌ای، تظاهر ظاهری... اصلاحات کلان و قابل توضیح برحسب همان مفاهیم را شامل می‌شود. (صفحه ۲۱)

برودل در جای دیگر، از زندان به‌عنوان استعاره‌ای از نقش عاملیت انسانی در تاریخ استفاده می‌کند: انسان‌ها محبوس محیط فیزیکی و همین‌طور چارچوب ذهنی‌شان محسوب می‌گردند. البته اغلب خاطرنشان شده که وی نخستین ویراست کتاب «مدیترانه» را به‌صورت جزوۀ دست‌نویس در خلال جنگ جهانی دوم تهیه نمود.

مورخان، آثار برودل را از جهت تأکید بر استدلال‌های نظری ناظر بر مناسبات مابین وجوه مختلف جامعه، مفهوم لایه‌های متنوع زمانی و استدلال بدبینانه در خصوص نقش فردیت در تاریخ مورد ستایش و همین‌طور نقد قرار داده‌اند؛ اغلب انتقادات بر این نکتۀ نهایی متمرکزند: به نظر می‌رسد برهان جبرگرایانه برودل اهمیت تفوق‌آمیزی به عنصر جغرافیا اعطا می‌نماید. یکی از این انتقادات (که توسط جی. اچ. الیوت در Newyork Review of Books به تاریخ ۳ می ۱۹۷۳ منتشر شد) می‌نویسد که جهان مدیترانه‌ای برودل نسبت به کنترل انسانی پاسخ‌گو نمی‌باشد. جبرگرایی جغرافیایی برودل می‌تواند در تناقض با تفسیر مارکسیستی تاریخ باشد که چنین نقشی را به زیربنای اقتصادی واگذار می‌نماید. برهان مبتنی بر جبرگرایی جغرافیایی برودل اغلب در تناقض با «احتمال‌گرایی محیطی» و اراده‌گرایی مورخان اصلی مکتب آنال بالاخص لوسین فور قرار می‌گیرد. می‌بایستی خاطرنشان سازم که برودل تلاش می‌کند در ویرایش دوم کتاب با این انتقادات مواجه شود؛ در صفحه ۲۲۵ می‌نویسد: «مهم است که در اینجا تأکید مجددی داشته باشم بر این امر که تاریخ توسط خصایص جغرافیایی ساخته نمی‌شود، بلکه توسط انسان‌هایی که آن را کشف و کنترل می‌نمایند این کار صورت می‌گیرد.» این استدلال، اندکی ناهمساز با استدلال کلی کتاب و دیدگاه‌هایی که در جاهای دیگر بیان داشته به نظر می‌رسد.

کتاب «مدیترانه» به‌رغم این انتقادات یکی از ممتازترین و تأثیرگذارترین کتبی است که در قرن بیستم توسط یک مورخ نگاشته شده است. پیتر برک نتیجه‌گیری می‌کند: «دستاورد شخصی برودل در ترکیب مطالعۀ ادوار درازمدت همراه با مجموعۀ پیچیدۀ تعاملات مابین محیط، اقتصاد، جامعه، سیاست، فرهنگ و وقایع منفرد آن را پراهمیت می‌سازد.» (انقلاب تاریخی فرانسوی ص ۴۲)

نتیجه‌گیری

آنال یکی از مهم‌ترین مکاتب یا گروه‌های تاریخی قرن بیستم به شمار می‌رود، آن‌ها به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم بر کارهای مورخان از لهستان گرفته تا برزیل و همین‌طور بر متخصصان حوزه‌های متنوع علم جغرافیا تأثیر گذاشته‌اند. در حوزۀ تخصصی من که تاریخ روسیه است، مکتب آنال بر برخی از مورخان اتحاد شوروی سابق مؤثر بوده که در جست‌وجوی بدیل‌هایی برای تفسیر مارکسیستی رسمی از تاریخ که توسط حزب کمونیست حاکم تا زمان فروپاشی آن در ۱۹۹۱ تحمیل می‌شد، بودند.

در زمانی که مکتب آنال در اوج قدرت خودش در اواسط دهۀ ۱۹۲۰ میلادی قرار داشت، اغلب مورخان جریان اصلی در بریتانیا به تاریخ‌نگاری آنال با دیدۀ تردید و دشمنی می‌نگریستند. مورخان تجربه‌گرای سنتی بریتانیایی با سوءظن به آنچه که آن را تجلی دیگری از وسواس اروپای قاره‌ای در تئوری‌گرایی به جای تأکید بر تجربه‌گرایی و واقعیت‌های سفت‌وسخت می‌دانستند، می‌نگریستند. از میان مورخان بریتانیایی که اهمیت مکتب آنال را تشخیص دادند، گروهی بودند که خارج از جریان اصلی همکارانشان به خاطر تعلق‌خاطر به نظریۀ قاره‌ای قرار داشتند؛ رادنی هیلتون، مورخ مارکسیست، متخصص دورۀ قرون‌وسطی و اریک هابزبام مدرنیست جزو همین دسته بودند.

تنها از حول‌وحوش دهۀ ۱۹۷۰ میلادی بود که مکتب آنال توسط مورخان در بریتانیا جدی‌تر گرفته و بیشتر آثارشان به انگلیسی ترجمه شد (نخستین ترجمۀ انگلیسی از مدیترانه برودل در ۱۹۷۲ منتشر شد). کتاب مونته لو، اثر روی لادری به خاطر تأکیدش بر رستگاری احساسی در حوزۀ مناسبات جنسی در دهکدۀ فرانسوی مربوط به قرون‌وسطی پرفروش‌ترین کتاب بریتانیا شد. این معیار دال بر تأثیر دیرپای مکتب آنال است که اغلب تاریخ‌نگاران و متون تاریخ‌نگاری نظیر «خانۀ تاریخ» به بحث در خصوص آثارشان پرداختند.

احتمالاً پیشروترین پیروزی مکتب آنال در بریتانیا مورخ فرهنگی پیتر برک باشد که کتاب موجز و خواندنی‌اش -انقلاب تاریخی فرانسوی: مکتب آنال، ۲۹-۱۹۲۸- یکی از پرخواننده‌ترین کتاب‌ها در این حوزه محسوب می‌شود. برک نتیجه می‌گیرد:

«از نگاه من، محکم‌ترین دستاورد گروه آنال ...تأکید مجدد بر حوزه‌های موسع تاریخی است؛ این گروه حوزۀ کاری مورخ را تا بخش‌های غیرقابل انتظاری از رفتار انسانی و تا گروه‌های اجتماعی که مغفول نظر مورخان سنتی بود بسط داده‌اند؛ این حوزۀ وسیع تاریخ‌نگاری با کشف منابع جدید و توسعۀ روش‌های نوین برای فهم آن همراه شده است؛ آن‌ها همچنین به همکاری با سایر رشته‌ها متعهدند ... قابل ملاحظه است که نوشتارهای تاریخی عمیقاً نوآورانه، به‌یادماندنی و بااهمیت در فرانسه تولید شد.»

پیتر تولش در کتاب «پیگیری تاریخ» صفحۀ ۸۰ می‌نویسد که نتیجۀ کارهای مکتب آنال در وسعت بخشیدن و تصفیۀ محتوا و روش‌شناسی تاریخ باعث شد تا مسیرهای جدیدی که در رشتۀ تاریخ در ۳۰ سال گذشته پدیدار شده، عمیقاً مرهون فعالیت‌های آن‌ها باشد.

البته دیگرانی هم بوده‌اند که بالاخص به جبرگرایی در کارهای برودل و محدود بودن تلاش‌هایش در دستیابی به تاریخ تام اشاره‌ کرده‌اند، بااین‌وجود، تنها معدودی هستند که تأثیر این آثار را انکار نمایند.

این اثر، ترجمه‌ای است از:

https://web.archive.org/web/۲۰۰۵۰۵۲۵۱۰۱۰۳۰/http://www.strath.ac.uk/Departments/History/s_adams/annales.htm

نظرات مخاطبان 0 1

  • ۱۳۹۵-۱۰-۰۸ ۱۴:۴۵خواننده مشتاق 0 0

    این مقاله قبل تر با ترجمه درخشان استاد عزت االله فولادوند به چاپ رسیده بود. با تشکر از زحمات مترجم که نمی توان ترجمه او را ترجمه بدی خواند، ای کاش این دوباره کاری صورت نمی گرفت.
                                

نظر شما